سکوت چشمانت
هیاهوی پرخروشی است
هیاهویی که در دلم غوغا برپا کرده است...
سکون دست هایت
لرزه بر اندامم انداخته...
و ترنم دل نواز حرف هایت
شکوفه های عشق را در قلبم بارور ساخته...
انار دلم از دست این عشق ترک خورده
و دانه های محبتش
در سفره جانم ریخته...
به انتظار توست
ای مایده الهی
ای هدیه خدایی
تو آن موسم طربناکی که نوازش مهرت
جان و روانم را زنده کرده
ای آب حیاتم
ای جان جهانم
و تو آن موعود منی در این دنیا...
ای منتظرم
بیا و جان ها را از شراب وصلت بنوشان...
انتظارت سالهاست در دل نشسته
و قایق دیدگانم سواره آن...
بیا و وصل چشمانت را بر من ارزانی دار...
وادی غفران و عشق...برچسب : نویسنده : javadsadigi بازدید : 239