وادی غفران و عشق

متن مرتبط با «چشمان» در سایت وادی غفران و عشق نوشته شده است

چشمان افسونگر...

  • خش خش برگ های پاییزیچون تپش قلب عاشق بی قرارآهنگی غمناک و جان بخش می نوازد...آسمان نیلگون، نم نم بارانو عطر خاک باران خوردهتکرار خاطرات با تو بودن را تداعی می کند...و اینک آغاز فصل خزان است...چه پارادوکسی به پا شده... از طرفی من ایستاده امدر برابر هجوم لشگری از خاطراتتتنها و بدون تو...در جاده ای از برگ ریزان طبیعت روی آتش طلایی برگ هاقدم می زنم...و از طرفی تابلوی بی بدیل طبیعتبا قلم جادویی اشچون چشمان افسونگر توافسونگری می کند...می خواهم بگویمباز آ... و بیا تا سپیدی برف های زمستانو سردی بوران قلب های ما را منجمد نکردهبیا...بیا که اینجا پاییز عجولانه اتفاق می افتدبیا که پاییز قدم زدنهای دو نفره هستپاییز یعنی باران... چتر... کافه گردی... پاییز یعنی چشمان هزار رنگ تو...موضوعات مرتبط: دلنوشته های شخصی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تقدیم به ساحت مقدس چشمانت...

  • تقدیم به ساحت مقدس چشمانت ...چشمانت یادآور کدامین قطعه از سمفونی دریاست...چشمانت یادآور کدامین ترانه شورانگیزی ست... که دل به شوق وصالش نشسته است...دلم در بندچشمانت... و چشمانت... زندانبان مغرور و خشمگ, ...ادامه مطلب

  • قدر من چشمان توست...

  • یا هو...در هیاهوی سکوت چشمانت به نظاره نشسته ام...نظاره ی سال هایی که به انتظارت بودم...انتظار دیدار...دیدار یار...آری این چنین بود که در چشمانت نگریستم...شاید دادِ روزهای رفته را از آن سیه چشمان مست , ...ادامه مطلب

  • کویر یعنی چشمان تو

  • شب باشد کویر باشد و آبشار نمکی ... و هیاهو و همهمه سکوت کل وجود آدمی را فرا گیرد... در این میان  مگر می شود تو در خیال من نیایی  مگر می شود تو ذهنم را در این سکوت مشغول نکنی... اینجا کویر است... وسعتی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها