وادی غفران و عشق

متن مرتبط با «سرود» در سایت وادی غفران و عشق نوشته شده است

سرود ناب...

  • هر بار که زمان دیدار می آیدلرزه بر اندام می افتددل و دست از من دور شدهو قلب غریب دنبال تو می گردد؛روزهای با تو بودن هایم راکه با خود مرور می کنمچیزی جز رد پاهای تو نمی یابدچه رخداد عظیمی بود دیدارتبا من چه کرد آن شعله نگاهت...که گرمای نفس هایت را در کلامم جاری ساختو تپش های قلبم، راز زبانم را هویدا ساخت...روزها و شبانگاهان که خود را می یابم... با خود که خلوت می کنمکافه های شهر را در ذهن خود می گردمدر آن سکوت دل انگیز دلیاد تو در دیدگانم جلوه گر می شودنمی دانم تو بی من چگونه ای اما من...هر بار که دلتنگ تو می شومآن دیدار اول را به یاد می آورمآریآن نگاه معصوم اولین دیدارتمرا به گذشته های کودکانه ام برد اما نه...چگونه بر زبان رانم که تو راکه تو را تا آن روز نمیشناختممگر من سالها با خیالت زندگی نکرده بودمبا خیالم، با تو تا کجاها که سفر نکرده بودمآری باز می گویم...آن دیدار، اولین دیدار ما نبودمن سال ها تو را در قاب تنهایی هایمدر خلوت شبانه امدر نجواهای عاشقانه امدر ترنم دل انگیز روزهای بهاریبه شعر کشیده بودماز تو گفته بودمسروده بودممست عشق بودم قبل دیدارتو با خیالت چه سفرها که نکرده بودمبگذریم... اکنون چه مجال شکوه از فراقدم وصل است اینکبیا و در آغوش محبتت مرا به منتهای دلداری هایت ببرعطر نفس هایتچون گلاب قمصربر روحم جاری شدهو مرا از خود بیخود کردهو درمان آن جز حس گرمای محبتت نیستو اینک... روزها و شب هاسپری شدند تا ما را به هم رسانند...و ما در تلاقی ایام... از هم به خودمان رسیدیمو دست در دست هم دادیمبرای آینده ای نیکو و درخشانبه امید روزهای طربناک ای عزیزترین حادثه زندگی امو ای ناب ترین جریان حیاتمتو را زیر چتر عشق و در نم نم باران از خدا خواسته بودماز آن روست که نفس هایت بوی باران, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها